موشي در خانه ي صاحب مزرعه، تله موش ديد.به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد.همه گفتند: تله موش؛ مشکل توست به ما ربطي ندارد...ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزيد.و سپس از آن مرغ، برايش سوپ درست کردند و گوسفند را براي عيادت کنندگان از زن مزرعه دار، سر بريدند.زن مزرعه دار زنده نماند و مرد.گاو را براي مراسم ترحيم کشتند.
« و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه مي کرد و به مشکلي که به ديگران ربط نداشت فکر می کرد. » دل نوشته های ........
ادامه مطلبما را در سایت دل نوشته های ..... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : negin72a بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 12:11